تیر مژگان تو وقتی که کمان میگیرد
تیر مژگان تو وقتی که کمان میگیرد
عالم از برق نگاه تو امان میگیرد
ساقیا خانه ات آباد که در مِیکده ها
آدم از باده ی چشمان تو جان میگیرد
من به قد قامت رعنای تو قامت بستم
تو عبادت نکنی قلب اذان میگیرد
مُهر و سجاده و محراب همه محو تواَند
اصلاً از شوق تو مسجد هیجان میگیرد
هر که دلداده ی آن چهره ی زیبا باشد
در همان کوچه که هستی تو مکان میگیری
روی قبر من اگر پا بگذاری روزی
از قدم های تو قلبم ضربان میگیرد
درباره این سایت